جدول جو
جدول جو

معنی تحری افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

تحری افتادن
(یِ تَ)
طلب کرده شدن: اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید و صحت و... ایشان تحری افتد اندازۀ خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت ؟ (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
تحری افتادن
طلب کردن
تصویری از تحری افتادن
تصویر تحری افتادن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَرْ / خُرْ دَ)
انتقال یافتن. جای بجای شدن. تغییر مکان یافتن: با خودگفت اگر نقل این به ذات خویش تکفل کنم عمری دراز درآن بشود و اندک چیزی تحویل افتد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
نوشیده شدن. جرعه جرعه در گلو فرورفتن: چندانکه شربت مرگ تجرع افتد... (کلیله و دمنه)... و شربتهای تلخ که آنروز تجرع افتد واجب کند که محبت دنیا را بر دلها سرد کند. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
گفتن. بیان کردن: اینقدر از فضایل این پادشاه تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). اینقدر از فضایل ملک که تالی و تابع دین است تقریر افتاد. (کلیله و دمنه). این حکمتی چند موجز از خصایص ملک ودولت... تقریر افتاد. (کلیله و دمنه) ، مقرر گردیدن: وزارت بر ابوالحسن... عتبی تقریر افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 46)
لغت نامه دهخدا